بسم الله الرحمن الرحیم
ملاک های جوان نمونه در مکتب اهلبیت
محمد بن سلیمان از پدرش روایت می¬کند که روزى در محضر امام صادق – علیه السلام- بودم که ابوبصیر نفس زنان وارد شد و چون در جاى خود قرار گرفت حضرت به او فرمودند:
اى ابا محمد این نفس زدنت از چیست؟
ابوبصیر گفت: قربانت اى فرزند رسول خدا سالمند شدهام و استخوانم باریک گشته و مرگم نزدیک شده در صورتى که نمی¬دانم وضعم در آخرت چگونه است!
امام فرمودند: اى ابا محمد تو هم چنین می¬گویى؟
ابوبصیرگفت: چرا چنین نگویم؟ قربانت گردم.
حضرت فرمودند: اى ابا محمد مگر نمی¬دانى که خداى تعالى جوانان شما را گرامى داشته و از پیران شما حیا دارد؟
پیرمرد گفت: قربانت چگونه جوانان را گرامى دارد و از پیران حیا کند؟!
حضرت فرمودند: «یُکْرِمُ اللَّهُ الشَّبَابَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ أَنْ یُحَاسِبَهُم ؛ خدا جوانان را گرامى داشته از اینکه عذابشان کند و از پیران حیا کند که از آنها حساب بکشد.»
خداوند، جوانان را به سبب جوانی دوست داشته و احترام می¬کند از این رو تمام پیامبران را در جوانی برانگیخت و اهل بهشت را جوان قرار داد و قرآن در روز محشر به صورت جوانی نشان داده می¬شود و امام زمان نیز در چهره یک جوان ظاهر خواهند شد؛ اما سوال اینجاست که ملاک-های جوان نمونه چیست؟ از منظر اهلبیت جوان ممتاز چه ویژگی¬های دارد؟ خیلی زیباست و مناسبت دارد که شب تولد حضرت علی اکبر – علیه السلام- از جوان نمونه سخن بگوییم.
برخی از ملاک¬های جوان نمونه از منظر اهلبیت – علیهم السلام- عبارتند از؛
۱. دوری از شهوات
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – می¬فرمایند: «انّ الله تعالى یباهی بالشّاب العابد الملائکه، یقول أنظروا إلى عبدی ترک شهوته من أجلی ؛ خدا به جوان عابد بر فرشتگان مباهات می¬کند و می-فرماید: بنده مرا بنگرید که چگونه به خاطر من دست از شهوات نفسانی خویش برداشته است.»
یکی از راه¬های کنترول شهوت، حفظ چشم است؛ در روز عرفه هنگام بیرون آمدن از صحراى عرفات، شخصى در پشت سر پیامبر – صلى الله علیه وآله- سوار شده بود در حالى که چشم چرانى مى¬کرد، چند مرتبه حضرت صورت او را برگرداند، تا به نامحرم نگاه نکند؛ اما او همچنان خیره سری کرد تا اینکه حضرت به او فرمودند: «این روز، روزى است که اگر کسى مالک چشم و گوش و زبانش باشد، خداوند او را خواهد آمرزید .»
۲. انس با قرآن
امام صادق – علیه السلام – فرمود: «هر که در حال جوانی قرآن بخواند و با ایمان هم باشد، قرآن با گوشت و خونش بیامیزد، و خدای بلند مرتبه، او را با فرشتگان پیغام برنده و نیک رفتارش رفیق کند و قرآن برای او در روز قیامت، پرده و مانعی از آتش باشد و گوید: پروردگارا، هر کارگری به مزد خویشتن رسیده، جز کارگر من؛ پس گرامی ترین عطای خود را به او برسان و آنگاه است که خدای عزیز و جبار دو جامه از جامه های بهشتی به او بپوشاند و بر سرش تاج کرامت نهاده شود سپس به قرآن گفته شود: آیا ما تو را درباره این شخص خشنود کردیم؟ قرآن گوید: بار پروردگار من برتر از این را درباره او میل داشتم پس امان نامه از دوزخ را به دست راستش دهند و فرمان جاویدان ماندن در بهشت را در دست چپش گذارند و وارد بهشت گردد پس به او گفته شود: قرآن را بخوان و یک درجه بالا برو آن گاه به قرآن گویند: آیا آن چه تو خواستی به او رسانیدیم و تو را خشنود کردیم؟ گوید: آری .
امام حسن عسکرى – علیه السلام – در ذیل آیه «و بشرى للمومنین» مى فرماید: قرآن در روز قیامت مى آید و جوانى را که تلاوت قرآن کرده ، با خود مى آورد و عرضه مى دارد: بارالها این جوان در راه تلاوت من ، خود را به زحمت انداخت حال پاداش او را مرحمت فرما خداوند مى فرماید: رحمت و بهشت جاویدان را بى دریغ در اختیار او مى گذارم
۳. استغفار
پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – می¬فرمایند: «مَا فِی الدُّنْیَا شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَابٍ تَائِب ؛ هیچ چیزی در دنیا برای خداوند محبوب¬تر از جوان پشیمان نیست»
شبى، امیرمومنان – علیه السلام – و فرزندشان امام حسن – علیه السلام – در کنار کعبه به عبادت و راز و نیاز مشغول بودند ناگاه حضرت ناله دلخراشى شنید دانست که شخص دردمندى با سوز و گداز در کنار کعبه دعا مى کند و با گریه و زارى خواسته اش را از خدا مى طلبد، حضرت على – علیه السلام – به امام حسن – علیه السلام – فرمود: نزد این مناجات کننده برو و ببین کیست . او را نزد من بیاور.
امام حسن – علیه السلام – نزد او رفت ؛ رفت دید جوانى بسیار غمگین با آهى پرسوز و جانگاه مشغول مناجات است
فرمود: اى جوان ، امیرمومنان – علیه السلام – پسرعموى پیامبر مى خواهد تو را ببیند، دعوتش را اجابت کن
جوان لنگ لنگان با اشتیاق فراوان به حضور على – علیه السلام – آمد.
على فرمود: چه حاجتى دارى ؟
جوان گفت : حقیقت این است که من به پدرم آزار رساندم ؛ او مرا نفرین کرده و اکنون نصف بدنم فلج شده است
امام على – علیه السلام – فرمود: چه آزارى به پدرت رسانده اى ؟
جوان گفت : من جوانى عیاش و گنه کار بودم ، پدرم مرا از گناه نهى مى کرد من به حرف او گوش نمى دادم بلکه بیشتر گناه مى کردم تا این که روزى مرا در حال گناه دید؛ باز مرا نهى کرد و سرانجام من ناراحت شدم و چوبى برداشتم و به گونه اى او را زدم که بر زمین افتاد و با دلى شکسته برخاست و گفت : اکنون کنار کعبه مى روم و نفرینت مى کنم او کنار کعبه رفت و نفرینم کرد نفرین او باعث شد نصف بدنم فلج گردد و در این هنگام آن قسمت از بدنش را به امام – علیه السلام – نشان داد و افزود: بسیار پشیمان شدم ، نزد پدرم آمدم و با خواهش و زارى از او معذرت خواهى کردم و گفتم مرا ببخش و برایم دعا کن .
پدرم مرا ببخشید و حتى حاضر شد که با هم به کنار کعبه بیاییم و در همان نقطه اى که نفرین کرده بود دعا کند تا سلامتى خود را باز یابم .
با هم به طرف مکه رهسپار شدیم؛ پدرم سوار شتر بود. در بیابان ناگاه مرغى از پشت سر، سنگى پراند که شتر رم کرد و پدرم از بالاى شتر به زمین افتاد به بالینش رفتم، دیدم که از دنیا رفته است همان جا او را دفن کردم و اکنون خودم با حالى جگر سوز به این جا براى دعا آمده¬ام .
امام على – علیه السلام – فرمود، از این که پدرت با تو به طرف کعبه براى دعا در حق تو مى¬آمد معلوم مى شود که پدرت از تو راضى است .
اکنون من در حق تو دعا مى کنم امام بزرگوار در حق او دعا کرد و سپس دست هاى مبارکش را به بدن آن جوان مالید و همان دم جوان سلامتى خود را باز یافت .
سپس امام على- علیه السلام – نزد پسرانش آمد و به آن ها فرمود: « عَلَیْکم بِبِرِّ الْوَالِدَیْن ؛ بر شما باد نیکى به پدر و مادر.»
۴. اطاعت از خداوند
نبی گرامی اسلام به اباذر می فرمایند: «مَا مِنْ شَابٍّ یَدَعُ لِلَّهِ الدُّنْیَا وَ لَهْوَهَا، وَ أَهْرَمَ شَبَابَهُ فِی طَاعَهِ اللَّهِ، إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ صِدِّیقا ؛ هر جوانى که دنیا و سرگرمى هاى بیهوده آن را براى خدا رها کرده، و جوانى خود را در راه اطاعت و بندگى او به پایان برساند، خداوند اجر هفتاد و دو صدیق را به او کرامت مى کند.»