بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند گوئیم کلام پس از آن سلام و سلام و سلام
مربی در کارتهایی راپشت و رو این کلمات را نوشته به دانش آموزان نشان می دهد
سلام ودرود – فحش وناسزا – هوایی بسیار مطبوع و دلربا و ملایم برادرى و صفا – نفرین و لعنت
شرمندگى و خجالت و رسوایى ، غل وزنجیر برگردن- صورت هاى شاداب و زیبا- شیرها و آب ها و عسل ها- آب جوشان که سوزانده و قطعه قطعه مى کند. لباس ها ودست بندهایى از طلا- لباس هایی از آتش و از مادّه اى سیاه رنگ ، بدبو
خدا کسی را که کارهای نیک انجام داده است، به بهشت می-برد. فرشتگان دور او را می¬گیرند و به او سلام می¬کنند و می¬گویند: (( خوشا به حالت، اینک خدا می¬خواهد به وعده¬هایی که به تو داده است، عمل کند)).
این فرد نیکوکار وارد بهشت می¬شود. در آن جا سایه¬هایی همیشگی است، به گونه¬ای که سرما و گرمای شدید آزارش نمی¬دهد، چهره¬اش سفید و درخشان است و می¬گوید: (( پرونده¬ی افتخارآمیز مرا بخوانید)).
فرشتگان به او لباس¬های زیبایی از ابریشم سبز رنگ و طلایی می¬پوشانند و او را به زیورهایی از لوءلوء و نقره می¬آرایند.
او با پیامبران، امامان، شهدا و نیکوکاران هم نشین می¬شود. میان آن ها کینه و حسادت نیست و حرف¬های بیهوده نمی¬شنوند. در باغ¬های سرسبزی که شاخ و برگ¬هایش در هم پیچیده است، قدم می¬زنند و از میوه¬ها و گوشت لذیذ پرنده¬های بهشتی می¬خورند. از آب¬های زلال، شیرها و عسل¬های خوشمزه می¬نوشند و هر آرزوی دیگری که داشته باشند، به سرعت برآورده می¬شود.۳
آیاتی از قرآن کریم درباره¬ی ویژگی¬های جهنمیان
در حالی که بهشتیان در باغ¬های بهشتی استراحت می¬کنند و لذت می¬برند، از جهنمیان که در آتش می¬سوزند، می¬پرسند: (( چه چیز موجب شد شما را به جهنم ببرند؟)) جهنمیان می¬گویند: (( ما نماز نمی¬خواندیم، به فقیران و بینوایان غذا نمی¬دادیم، سخن¬های بیهوده می¬گفتیم و روز قیامت را دروغ می¬دانستیم تا این که مردیم و به حقیقت یقین پیدا کردیم)).
شصى که پیامبر (صلى الله علیه وآله ) او را اهل بهشت خواند، چرا؟
انس بن مالک گوید: با جمعى در حضور رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) نشسته بودیم که حضرت فرمود: هم اکنون در این جاده مردى از اهل بهشت مى آید، ما نگاه کردیم ، دیدیم مردى از انصار آمد که صورت و محاسنش را با وضوئى که گرفته بود، پاکیزه نموده بود و کفشهایش در دست چپش بود، به نزدیک آمد و سلام کرد.
فرداى آن روز، باز در حضور پیامبر (صلى الله علیه وآله ) بودیم که فرمود: هم اکنون از این جاده شخصى مى آید که اهل بهشت است ، نگاه کردیم دیدیم همان مرد انصار دیروزى است .
روز سوم نیز همین موضوع تکرار شد، وقتى آن مرد آمد، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) برخاست ، و عبدالله بن عمروعاص نیز بلند شد و گفت : من با پدرم بگو مگو کردم و سوگند یاد کردم که سه روز نزدش نروم ، اگر اجازه بفرمائى ، این سه روز را همراه شما باشم ، او اجازه داد، من در این سه روز (آن مردى را که پیامبر (صلى الله علیه وآله ) او را اهل بهشت معرفى مى کرد خوب امتحان کردم ) دیدم یک آدم معمولى است ، دیدم شب براى شب زنده دارى بلند نشد و فقط هر وقت به این طرف و آن طرف مى غلتید، ذکر خدا مى گفت ، صبح براى نماز صبح برخاست و نمازش را خواند، و غیر از سخن نیک ، سخن دیگرى از او نشنیدم ، شب دوم و سوم نیز بطور معمول گذشت .
تصمیم گرفتم عمل او را کوچک بشمارم به او گفتم : اى بنده خدا راستش بین من و پدرم کدورتى نیست که سه روز از او فاصله بگیرم ، ولى شنیدم پیامبر (صلى الله علیه وآله ) تو را اهل بهشت معرفى کرد، خواستم ببینم عمل تو چیست ؟ که تو را اهل بهشت نموده است ، ولى اکنون عمل بسیارى از تو ندیدم و تو را یک آدم معمولى یافتم ، حال بگو بدانم چه کارى تو را به این مقام رسانده ؟
مرا به نزدیک خواند و گفت : راز بهشتى بودن من آن نیست که از من دیدى ، بلکه جهت و سببش این است که من به احدى از مسلمانان خیانت نمى کنم و به هیچ کس از افرادى که خداوند به آنها نعمت سرشار داده حسد نمى برم .
عبدالله به او گفت : اکنون فهمیدم ، همین صفات تو را اهل بهشت نموده است ، صفاتى که ما قدرت بدست آوردن آن را نداریم .
انس مى گوید: روزى در محضر رسول اکرم (ص ) نشسته بودیم ، حضرت بطرفى اشاره کرد و فرمود: عنقریب مردى از این راه میآید که اهل بهشت است . طولى نکشید که پیرمردى از آن راه رسید در حالیکه آب وضوى خویش را با دست راست خشک میکرد و به انگشت دست چپش نعلین خویش را آویخته بود. پیش آمد و سلام کرد. فرداى آنروز و همچنین پس فردا، رسول اکرم (ص ) همان جمله را تکرار کرد و همچنین پیرمرد از راه آمد.
عبدالله بن عمرو بن عاص که هر سه روز در مجلس حضور داشت و سخن نبى گرامى را شنیده بود تصمیم گرفت با وى تماس بگیرد و از عبادات و اعمال خیرش آگاه گردد و بداند چه چیز او را بهشتى ساخته و باعث رفعت معنویش شده است . از پى او راه افتاد و با وى گفت من از پدرم قهر کرده ام و قسم یاد نموده ام که سه شبانه روز بملاقاتش نروم اگر موافقت میکنى بمنزل شما بیایم و این مدت را نزد تو بگذرانم . پیرمرد قبول کرد. پسر عمرو بن عاص بخانه او رفت و هر شب در آنجا بود. عبدالله مى گوید: در این سه شب ندیدم که پیرمرد براى عبادت برخیزد و اعمال مخصوص انجام دهد فقط موقعیکه در بستر پهلو به پهلو میشد ذکر خدا میگفت . او تمام شب را میآرمید و چون فجر طلوع میکرد براى نماز صبح برمیخاست ، اما در طول این مدت از او درباره کسى جز خیر و خوبى سخنى نشنیدم .
سه شبانه روز منقضى شد و اعمال پیرمرد آنقدر در نظرم ناچیز آمد که میرفت تحقیرش نمایم ولى خود را نگاهداشتم . موقع خداحافظى به او گفتم که بین من و پدرم تیرگى و کدورتى پدید نیامده بود براى این نزد تو آمدم که سه روز متوالى از نبى اکرم (ص ) درباره ات چنین و چنان شنیده بودم ، خواستم تو را بشناسم و از عبادات و اعمالت آگاه گردم . اکنون متوجه شدم عمل بسیارى ندارى ، نمیدانم چه چیز مقام تو را آنقدر بالا برده که پیامبر گرامى درباره ات سخنانى آنچنانى گفته است . پیرمرد پاسخ داد جز آنچه از من دیدى عملى ندارم . پسر عمرو بن عاص از وى جدا شد و چند قدمى بیشتر نرفته بود که پیرمرد او را صدا زد و گفت : اعمال ظاهر من همان بود که دیدى اما در دلم نسبت بهیچ مسلمانى کینه و بدخواهى نیست و هرگز به کسیکه خداوند به او نعمتى عطا نموده است حسد نبرده ام . پسر عمرو بن عاص گفت : همین حسن نیّت و خیرخواهى است که تو را مشمول عنایات و الطاف الهى ساخته و ما نمى توانیم این چنین پاکدل و دگر دوست باشیم
از گفتار رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) مادر چهار چیز در چهار موضوع است : ۱ – مادر داروها، کم خورى است ۲ – مادر همه آداب و روش معاشرت ، کم سخن بودن است (کنترل زبان ) ۳ – مادر همه عبادات کم گناه کردن است ۴ – مادر همه آرزوها صبر است .
سفید رویان وسیاه رویان
داستان پیرزن بلال ابن عباس وپیامبر
[سوره آلعمران (۳): آیات ۱۰۶ تا ۱۰۷]
یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ (۱۰۶) وَ أَمَّا الَّذِینَ ابْیَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِی رَحْمَتِ اللَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ (۱۰۷)
ترجمه:
۱۰۶- (آن عذاب بزرگ نفاقافکنان) روزى خواهد بود که صورتهایى سفید و صورتهایى سیاه مىگردد: اما آنها که چهرههایشان سیاه شده (به آنها گفته مىشود) آیا بعد از ایمان (و اخوت و برادرى در سایه آن) کافر شدید؟ پس (اکنون) بچشید عذاب را در برابر آنچه کفر ورزیدید.
۱۰۷- و اما آنها که چهرههایشان سفید شده در رحمت خداوند خواهند بود، و جاودانه در آن مىمانند
حالت و کیفیات زندگى انسان و پاداش و کیفرهاى او در جهان دیگر تجسمى از اعمال و روحیات و افکار او در این جهان است، و به- تعبیر دیگر: هر کارى که از انسان در این جهان سر میزند آثار وسیع و گستردهاى در روح انسان باقى میگذارد که در این دنیا ممکن است به آسانى درک نشود، ولى در رستاخیز، پس از دگرگونیها و تکاملهایى که در آن رخ مىدهد. با واقعیت حقیقى خود جلوه مىکند و چون در آنجا حاکمیت و تجلى روح بیشتر است آثار آن حتى در جسم منعکس خواهد شد
کلیدهاى بهشت
۱ صبر.
با اینکه قرآن در مدح اولوالالباب چند نوع کمال نقل کرده ، ولى در پایان آنها مى فرماید: سَلامٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم به خاطر صبر وپشتکارى که آنان در دنیا در برابر انجام عبادات و تحمّل مشکلات در راه حق داشتند، فرشتگان از هر سو بر بهشتیان وارد شده و سلام مى کنند.(۹۷۳)
همچنین در اواخر سوره فرقان که سیمایى از بندگان شایسته خدا را ترسیم کرده و اوصاف زیادى را برمى شمارد، در پایان مى فرماید: اُولئِک یُجزَونَ الغُرفَهَ بِما صَبَروا(۹۷۴) پاداش اینها غرفه هاى بهشت است ، زیرا صبر کردند.
همان گونه که درباره اولیاى خدا حضرت على و فاطمه و حسن و حسین و فضه خادمه آنان (صلوات اللّه علیهم اجمعین ) که غذاى افطار خود را سه شب پى در پى به مسکین و یتیم و اسیر داده و با آب افطار کرده و این چنین ایثار نمودند(۹۷۵) مى خوانیم : وَجَزاهُم بِما صَبَروا جَنَّهً وَ حَرِیراً(۹۷۶)
صبر و پشتکار اگر باشد انسان در ایمان و عمل صالح و تقوا هم موفّق مى شود، زیرا در حدیث آمده که صبر به منزله سر در بدن است ،(۹۷۷) که اگر نباشد ایمان هم متزلزل و عمل صالح هم بى دوام خواهد بود و لذا اگر صبر را اوّلین عامل و قبل از ایمان و عمل و تقوا بیان کردیم ، جاى دورى نرفته ایم .
۲ ایمان و عمل صالح .
در آیات بسیارى آمده است که بهشت پاداش کسانى است که ایمان به خدا آورده و کارهاى خوب و عمل صالح انجام داده اند.(۹۷۸)
۳ تقوا.
قرآن مى فرماید: اِنَّ المُتَّقِینَ فِى جَنّاتٍ وَ عُیونٍ(۹۷۹) تنها افراد با تقوا هستند که در بهشت و از چشمه هاى جارى آن بهره ها مى برند.
۴ پیروى از فرمان خدا و پیامبر.
قرآن مى فرماید: وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَرَسولَهُ یُدخِلهُ جَنّاتٍ تَجرِى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ(۹۸۰) خداوند کسانى را که پیرو قانون او و فرمان پیامبرش باشند به بهشت وارد مى کند، آن بهشتى که در پاى درختانش نهرهاى آب جارى است . همچنین در آخرین آیه سوره بیّنه که نام بهشت را مى برد مى فرماید: ذَلِک لِمَن خَشِىَ رَبَّه این بهشت براى کسانى است که از قهر خدا در برابر تخلّفات بهراسند.
۵ انقلابیون و مهاجران در راه خدا.
گروه دیگرى که وارد بهشت مى شوند، انقلابیون صادق و خالص و مهاجران و آوارگان در راه خدا مى باشند. قرآن مى فرماید: فَالَّذِینَ هاجَروا وَ اُخرِجُوا مِن دیارِهِم و اُوذُوا فى سَبِیلِى و قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لاُکَفِّرَنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهِم وَ لاُدخِلَنَّهُم جَنّاتٍ تَجرِى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ(۹۸۱) مهاجران آواره و آزار کشیده اى که در راه خدا اذیّت شدند و با دشمنان خدا به جنگ برخاسته و شهید شدند، همانا ما گناهانشان را بخشیده و به بهشتى که باغ ها و جویبارها دارد وارد مى کنیم .
۶ روح پاک .
قرآن در این باره مى فرماید: یَومَ لایَنفَعُ مالٌ و لا بَنُونَ اِلاّ مَن اَتَى اللّهَ بِقَلبٍ سَلِیمٍ(۹۸۲) روزى که مال و فرزند به درد انسان نمى خورد و تنها وسیله نجات او قلب سلیم است .
براى آشنایى و شناخت قلب سالم و روح پاک ، ابتدا شناخت بیمارى هاى آن و دورى از آنها لازم است ، یعنى قلب سلیم ، ثمره جهاد اکبر و مبارزه با نفس و امراض نفسانى است . لذا قرآن درباره منافقان و شهوت رانان و بهانه گیران با جمله فى قُلُوبِهِم مَرَضٌ(۹۸۳) از نداشتن قلب سالم آنان سخن به میان آورده است .
روحى که تسلیم خدا نیست و به غیر خدا تکیه مى کند و انواع کینه ها، قساوت ها، خودخواهى ها، حسدها و شک ها و شرک ها و… را در خود مى پذیرد سالم نیست ، کسانى که مى خواهند به بهشت روند باید در یک مبارزه بى امان با هوسهاى خود برآیند و روح خود را از همه آلودگى ها دور سازند و خودساخته اى والا باشند، قرآن براى کسانى که داراى این امراض هستند، یک رهنمود بسیار عالى دارد، آنجا که مى فرماید: وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنِیبٍ(۹۸۴) بهشت براى افرادى است که اهل توبه باشند آنان که حالت توبه و انابه اى دارند که عامل نزدیک شدنشان به بهشت است .
بنابراین عامل بهشتى شدن ، یا قلب و روح سالم است و یا قلب و روحى که اگر منحرف شد توبه کرده و برگردد.
۷ توجه به تربیت خانواده .
در قرآن مى خوانیم : بهشتیان درباره دلیل بهشت رفتن خود از یکدیگر سؤ ال مى کنند، وَ اَقبَلَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ یَتَسائَلُونَ(۹۸۵) و در پاسخ مى گویند: ما درباره رفتار و کردار و تربیت خانواده و اولاد خود توجّه کامل داشتیم و مى ترسیدیم که مبادا به انحراف و کج روى فکرى یا عملى کشیده شوند، ولذا با اخلاق و موعظه و توجّه ، فرزندان خوبى تربیت کردیم .(۹۸۶) قالُوا اِنّا کُنّا قَبلُ فى اَهلِنا مُشفِقینَ(۹۸۷)
۸ جهاد و شهادت .
اگر آخرین فرصت هاى عمر انسان در جهاد در راه خدا صرف شود، اهل بهشت است ، چنانکه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: مَن خَتَمَ لَهُ بِجِهادٍ فى سبیلِ اللّه و لو قَدرَ فَواقِ ناقَهٍ دَخَلَ الجَنَّهَ(۹۸۸) کسى که به قدر دوشیدن شیر شتر از پایان عمرش در جهاد صرف و با جهاد به لقاءاللّه رود بهشتى است .